در دوران سلسلهی مینگ، افسانهها خبر از وجود کتابی ایزدی خبر میدادند که بسیاری از مهارتها در آن نوشته شده بود، مانند مهارت تولید سلاح ایزدی، که قدرت نابودی همه چیز را دارد. آن کس که کتاب را بدست آورد، بر کشور سلطه خواهد داشت. همینطور گزارش شده که در سالیان قدیم، ایزد کتاب را به خاندان سلطنتی میبخشید تا سلطنت آنها را به رسمیت بشناسد. اما در دوران سلسله یوآن، مغولها به دشتهای مرکزی حمله کردند و کنترل کشور را در دست گرفتند. همه جا غرق در آشوب بود و کتابی که میبایست در قصر سلطنتی از آن نگه داری میشد به نحوی ناپدید شد و در جوامع یاغی پدیدار شد و نیروهای زیادی برای مبارزه بر سر آن به جنگ پرداختند.زمانی که خاندان هان قدرت را در سلسلهی مینگ دوباره در دست گرفت، با اینکه کتاب ایزدی دوباره پیدا و به قصر سلطنتی منتقل شد، یاقیان متوجه شده بودند که این کتاب دیگر یک افسانه نیست! این کتاب وجود دارد! برای همین برای دزدیدن آن نقشه کشیدند. در جامعهی یاقیان، ۳ دزد بسیار مشهور وجود دارند. راهب آتش جهنم، هوآ دائوچانگِ روباهِ هزار چهره و دوآن یوانِ سفید. روزی، در جشنواره روح، آنها پنهانی به قصر سلطنتی وارد میشوند تا این گنج گرانبها را بربایند و بر سر عنوان «مشهورترین دزد» رقابت کنند. درآخر، راهب آتش جهنم موفق به دزدیدن کتاب شد،. امپراطور گارد سلطنتی را برای محافظت از خود و پلیس سلطنتی و جاسوسان سلطنتی را بوجود آورد، که درمیان آنها محافظی جوان و بی تجربه وجود داشت، یوان شیائوتانگ، قهرمان این داستان. امپراطور به گارد سلطنتی دستور داد که ۳ دزد را پیدا کنند و کتاب را پس بگیرند. و این ماجرا اینگونه شروع شد.