Arcane بهعنوان بهترین اقتباس از یک بازی ویدئویی برای تلویزیون شناخته میشود. این نمایش به خاطر تصویرسازی از شخصیتهای پیچیده، صداپیشگی جذاب و تصاویری زیبا مورد تحسین قرار گرفت. با پیشرفت داستان به گونهای قصه را روایت میکند که شخصیتهایشدر طرفهای متضاد قرار میگیرند، نمیتوان با یک لحظه خاص انیمیشن را تعریف کرد. چندین لحظه وجود دارد که به جایی که اکنون ایستادهایم، منجر شده است.
با پخش فصل دوم که به تازگی در نوامبر منتشر شده. مرور مهمترین لحظات این انیمیشن خالی از لطف نیست. هر یک از این رویدادها پیامدهای دوربردی داشت که هیچ کس نمیتوانست پیشبینی کند، با برخی لحظات که کاملاً قابل اجتناب بودند و دیگرانی که اجتنابناپذیر بودند. بنابراین، در اینجا با انیمه لیست برای تأثیرگذارترین لحظات از انیمیشن Arcane همراه باشید.
جیس عصر هگستک را آغاز میکند
لحظهای که جیس موفق شد نشان دهد چگونه میتوان جادو را از طریق علم به کار گرفت، نحوهی عملکرد پیلتوور را در آینده متحول کرد. این نوآوری شکوفایی اقتصادی شهر را تضمین کرد، اما بیشتر از آن، فناوریای که جیس بعداً در “عصر هگستک” توسعه داد، به شخصیتهای مختلف قدرتهایی را اعطا میکند که به خاطر آنها در گیم League of Legends که انیمیشن Arcane اقتباسی از آن است، مشهور هستند.
در عین حال، این نوآوری عواقب پیشبینینشدهای به همراه داشت. تا حدی، پروفسور هایمردینگر حق داشت؛ توسعهی این فناوری عواقب غیرقابل پیشبینی داشت. پیلتوور شروع به توسعه کرد و زاون، که اکنون تحت رهبری سیلکو بود، نیز مجبور شد خود را وفق دهد و روشهای جدید و وحشتناکی را برای همگام شدن با رقیب دیرینهاش ایجاد کند.
اکو هویت خود را به عنوان رهبر کرمهای شبتاب فاش میکند
کرمهای شبتاب (Firelights) زمانی که برای اولین بار معرفی شدند، عاملی ناشناخته بودند. مشخص بود که آنها مخالف تولید شیمرها هستند و بهعنوان نیروی مقاومت علیه سیلکو و عملیاتش عمل میکنند. اما آنها همچنین از مجریان قانون دوری میکردند، به این معنی که تمایلی به تشکیل اتحاد برای بهتر کردن امنیت شهر زیرین نداشتند. این وضعیت زمانی تغییر کرد که در اپیزود انیمیشن Arcane به نام “نجاتدهندهی پسر” مشخص شد که اکو، یکی از دوستان قدیمی وی، بنیانگذار و رهبر این گروه است.
آنچه او برای خودش و کرمهای شب تاب ساخته بود، اولین نمونه واقعی امید برای شهر زیرین به شمار میرفت. او در تلاش بود تا راهی بهتر برای مردمش بسازد تا از زاون مستقل شود و این باید با مختل کردن و در صورت امکان برکنار کردن سیلکو آغاز میشد. با فاش شدن اینکه اکو بنیانگذار آتشنورها است، این احتمال ایجاد شد که شهرزیرین ممکن است حول او بهعنوان رهبر جدیدش متحد شود اگر تأثیرات منفی کنترلکننده زاون حذف شوند.
سیلکو پاودر را به سرپرستی میگیرد
هیچ کس نمیتوانست انتظار داشته باشد که سیلکو، از همه افراد، تبدیل به یک پدر شود. این مغز متفکر جنایتکار فقط یک کودتا در شهرزیرین ترتیب داده بود، شمار زیادی را به قتل رسانده بود و عملا خانوادهی وی و پاودر را در تلاشش برای انتقام نابود کرده بود. اما حتی در میان خرابههای سوختهی امپراتوریاش، سیلکو طرفداران را به شگفتی وا داشت وقتی که به جای کشتن پاودر رها شده و درحال فروپاشی روانی، او را دلداری داد و او را به عنوان دختر خود پذیرفت.
این اولین نمونه از ظرفیت انسانیت سیلکو بود. در حالی که او هنوز هم یک شرور است، این موضوع لایهای لازم از انسانیت را به او اضافه کرد. او در آن لحظه احساس پاودر را درک میکرد، کسی که سالها پیش توسط واندر خیانت و رها شده بود. در پاودر، او روحی همنوا را میدید، کسی که میتوانست او را راهنمایی کند مانند معتمدی که خودش آرزویش را داشت. البته رابطهی آنها بسیار فراتر از این رفت و سیلکو تبدیل به پدر او شد و این موضوع اولویتهای او را در مورد استقلال زاون پیچیدهتر کرد. و بخش عاطفی جدیدی به Arcane بخشید.
پاودر باعث مرگ خانوادهاش میشود
در سه قسمت اول فصل، اصلیترین مشکل پاودر این بود که او خود را در مقایسه با خواهر و برادرنش کاملاً بیفایده میدید. جوانی، بیتجربگی و کمبود مهارتهای جنگیاش باعث شده بود که به شدت به کارکردن با دستگاههایش تمایل داشته باشد. اما زمانی که وی او را تنها گذاشت تا واندر را نجات دهد، این موضوع نشانههای اولیه ناپایداری روانی پاودر را برانگیخت، زیرا او با این فکر آزار میدید که با وجود گفتههای خواهرش، وی هم او را به عنوان یک بار اضافی میبیند.
آنچه بعد از آن اتفاق افتاد، یک تراژدی ناشی از نادانی کودکانه و نیتهای خوب بود. پاودر گروه را دنبال کرد تا به انباری که واندر در آنجا گروگان بود برسد. او نمیتوانست ببیند خانوادهاش کجا هستند اما میدانست که افرادی که به دنبالش بودند آنجا هستند. با استفاده از یکی از دستگاههایش و قرار دادن یک کریستال هگز در آن، پاودر آن را به داخل انبار فرستاد و با ایجاد انفجاری، برادرانخواندههایش را کشت و واندر و وی را به شدت زخمی کرد. خود پاودر نیز به خاطر نیروی انفجار به دور پرتاب شد و نکتهی ترسناک این است که او در حین سقوط لبخند میزد و باور داشت که بالاخره کاری درست انجام داده است، بدون اینکه بداند که به طور تصادفی نیمی از خانوادهاش را به قتل رسانده است.
وی برای اولین بار پاودر را جینکس (نحس) صدا میزند
این شاید یکی از دلخراشترین لحظات انیمیشن باشد. پس از اینکه بیشتر خانوادهشان را در اولین درگیری با سیلکو از دست دادند، وی متوجه شد که پاودر مسئول انفجاری است که منجر به کشته شدن مایلو و کلاگور شده است. با توجه به اینکه آنها تازه واندر را نیز از دست داده بودند و آسیب روحی اخیر وی از این حادثه، این موضوع او را به مرز جنون رساند.
وی به پاودر ضربه زد و او را به عنوان یک جینکس محکوم کرد، اجازه داد که تمام کارهای منفی پاودر، حتی اگر تصادفی بودند، بر احساسات و عشق او نسبت به پاودر غلبه کند. او پاودر را در آنجا رها کرد اما تنها چند قدم پیش رفت که متوجه شد اجازه داده است خشمش باعث شود احساسی بیپایه و اساس بیان کند. او در حال برگشتن بود که توسط مارکوس دستگیر شد. اگر این اتفاق نمیافتاد، احتمالاً وی بلافاصله به سمت پاودر برمیگشت و آشتی میکرد و احتمالاً جینکس هرگز در آن روز متولد نمیشد. در این صورت Arcane میتوانست راهی متفاوت، فانتزی و روشن تر را درپیش گیرد.
جینکس هویت خود را قبول میکند
هر رویدادی که تاکنون ذکر شد، مقدمهای برای این صحنه کلیدی بود: لحظهای که جینکس تصمیم میگیرد آیا تبدیل به یک هیولا شود یا دوباره به پاودر برگردد. متأسفانه، اوضاع نمیتوانست بدتر از این شود. جینکس یک مهمانی شام پیچیده و دیوانهوار ترتیب داد برای کسانی که او آنها را مسئول وضعیت کنونیاش میدانست. وی، کیتلین و سیلکو همگی دستبند شده بودند و هر کدام سعی کردند جینکس را قانع کنند که هویت دائمیاش را انتخاب کند.
اما وضعیت روانی رو به وخامت او باعث شده بود که هیچ استدلال منطقی امکانپذیر نباشد، به ویژه زمانی که کیتلین موفق شد خود را آزاد کند و سعی کرد او را دستگیر کند. جینکس او را بیهوش کرد، اما در این مرحله، وی و سیلکو شروع به فریاد زدن به سمت او کردند و سعی کردند با هر دو طرف شخصیتش صحبت کنند. وقتی سیلکو سعی کرد وی را بکشد تا مانع رسیدن او به پاودر شود، جینکس به طور غریزی واکنش نشان داد و او را به خاطر تهدید خواهرش شلیک کرد. این موضوع قلب او را شکست، زیرا سیلکو پدرش بود و او واقعاً او را دوست داشت. با سرزنش وی برای این فقدان، جینکس تصمیم گرفت بخشی از خود را که پاودر بود خاموش کند. سپس او یک موشک به سمت اتاقهای شورای پیلتوور شلیک کرد که تقریباً مطمئناً باعث کشته شدن اکثریت شورا و آغاز یک جنگ میشد. فصل اول انیمیشن Arcane همبنجا به پایان رسید و تراژدی ادامه دارد.