نقد و بررسی سریال ارابه جهنم Hell on Wheels

نقد و بررسی سریال ارابه جهنم Hell on Wheels

برای بررسی سریال ارابه جهنم باید خلاصه ای از جنگ داخلی آمریکا را مرور کنیم؛ جنگ داخلی آمریکا (۱۲ آوریل ۱۸۶۱- ۹ مه ۱۸۶۵) یک جنگ داخلی در ایالات متحده آمریکا بوده که میان دولت های پشتیبان اتحادیه فدرال (موسوم به اتحادیه یا شمال) و ایالات جنوبی (مؤتلفه یا جنوب) که رأی به جدایی از ایالات متحده و تشکیل کنفدراسیون ایالات مؤتلفه آمریکا داده بودند، به وقوع پیوست. علت اساسی جنگ وضعیت برده داری به خصوص گسترش برده داری به قلمروهای ارضیِ تازه کسب شده در اثر جنگ آمریکا و مکزیک بوده است.

در ظاهر، سریال Hell on Wheels درباره یک کهنه سرباز ایالات مؤتلفه آمریکا است که در حال شکار سربازان اتحادیه است که همسرش را در طول جنگ داخلی آمریکا کشته بودند. با این حال، این نمایش از ساخت راه آهن بین قاره ای استفاده می کند تا مشکلات بسیاری را در دوران اتحاد دوباره کشور آمریکا بررسی کند، یعنی چالش ساخت و ساز دشمنان سابق در زمان صلح و گسترش راه آهن به سرزمین  بومیان آمریکا، که به درستی می ترسیدند که این به معنای پایان راه زندگی شان باشد و نیاز به ادغام بردگان تازه آزاد شده در جهانی که هنوز توسط مردان سفیدپوست کنترل می شد. سریال ارابه جهنم به وضوح جاه طلبی خاصی دارد اما همیشه به اهداف خود نمی رسد.

معرفی سریال Hell on Wheels

سریال ارابه جهنم یک مجموعه وسترن آمریکایی است که بین سال های 2011 تا 2016 پخش شده است. خالقان ‏این مجموعه تونی گیتون و جو گیتون هستند و انسون مونت (بازیگر فیلم های بدون توقف، سگ های ‏پوشالی، شهر ساحلی، جاعل، در موقعیت او و هنرمند درجه یک) نقش اول این مجموعه را ایفامی کند. سریال ‏دارای شخصیت پردازی بسیار قوی و صحنه های خشن زیادی است؛ این سریال در جشنواره های امی و ساترن ‏نامزد دریافت جایزه شده است.

داستان سریال ارابه جهنم

کالن بوهانن، یک سرباز سابق اتحادیه است که به دنبال انتقام جریان قتل همسرش رهسپار می شود. او به نبراسکای غربی یعنی جایی که «جهنم متحرک» نامیده می شود می رود، شهری که به بی عدالتی و بی قانونی مشهور است این شهر در حال ساختن راه آهن به سمت اقیانوس آرام است و وقتی قبیله ای برای نابودی خط آهن اقدام می کند، همه چیز پیچیده تر می شود.

شخصیت شناسی سریال Hell on Wheels

ناتوانی سریال در درک پتانسیل کار تقصیر بازیگران نیست. انسون مونت در نقش کالن بوهانن و دومینک مک الیگوت در نقش لیلی بل، بیوه نقشه بر راه آهن و علاقه مند به عشق احتمالی، بازیگران جذابی هستند که با دیالوگ هایی که به آنها داده شده، بهترین کار را انجام می دهند، حتی اگر دیالوگ هایشان غالباً کمی ملایم باشد. تام نونن به عنوان یک واعظ واقعاً جالب است که با جان براون متعصب، هنگام کشتار مردان طرفدار برده داری در جریان خونریزی کانزاس، همراه می شود. علیرغم انتخاب شغل فعلی خود، او از گذشته خود پشیمان نیست و اظهار می کند که هنگام انجام کار خداوند، شمشیر بهتر از اسلحه است. وقتی تحریک می شود، لب هایش را می لیسد که گویی می تواند طعم خشم جوشان را بچشد، خشمی که او را وسوسه می کند تا به روش های ساده تر و انجیلی تر بازگردد.

اگرچه کامن، به عنوان برده سابق، جوش و خروش حیرت انگیزی دارد، من به ویژه از تمایل او برای انتخاب شخصیتی که طبیعتاً همدردی تماشاگران را با خود دارد و او را به فردی ظریف تر تبدیل می کند، تحت تأثیر قرار گرفتم. با توجه به بهبود وضعیت شخصی خود، او در درک اینکه چرا دیگران انتظار بیشتری از او دارند مشکل دارد. شخصیت داک دورانت، سرمایه دار، مغز و روح ساخت و ساز راه آهن، یکی از آن نقش های اساسی است که به بازیگران شخصیت های اصلی و مدام‌الحضور این فرصت را می دهد تا نشان دهند چه کاری می توانند انجام دهند. در حالی که به نظر می رسد کالم مینی از ایفای نقش خود لذت می برد، سخنرانی های مستانه ای انجام می دهد که بستری تاریخی فراهم می کند و قربانیان یک قتل عام سرخپوستی را در وحشتناک ترین موقعیت های ممکن می چیند تا اطمینان حاصل شود که این عکس ها احساسات علیه سرخپوستان را بر می انگیزد و حمایت بیشتری از دولت جهت ساخت راه آهن به دست می آورد. نویسندگان سعی می کنند او را بیش از حد همدرد و دلسوز نشان دهند. این نمادی از مشکل سریال جهنم متحرک است، نویسندگان و کارگردانان آن را بیش از حد امن و در صلح و صفا به تصویر می کشند. من اغلب احساس می کنم که بازیگران برای رها کردن و ارائه دیالوگ هایی که می توانند به آن دست بزنند، تلاش می کنند.

بررسی و نقد سریال جهنم متحرک

تیم تولید یک گودال آب گل آلودِ مناسب ماهیگیری ایجاد کرده است، اما محدودیت هایی برای کاری که می توان با جامعه ای که تقریباً همه در آن می خوابند، می خورند، می نوشند و در چادر رابطه جنسی دارند، وجود دارد. این تصمیم که فقط به طور گذرا به روند واقعی ساخت یک راه آهن توجه شود، کمتر قابل درک است. همیشه انفجارهایی در دوردست و صحنه های نمایش طولانی از کارگرانی که حفاری می کنند تا مسیر راه آهن را گسترده کنند روی صفحه وجود دارد، اما به نظر می رسد که افراد اضافی ابزارهای خود را به سادگی تاب می دهند و با دقت اطمینان می دهند که نباید برای برداشت صحنه بعدی به زمین آسیب برسانند. دوربین هرگز به عقب برنمیگردد تا نشان دهد که زمین بکر به زور از هم شکافته می شود تا لوکوموتیوهای قدرتمند و آتش مزاج آن را بپیمایند. در نتیجه یک عنصر کلیدی در سریال گم شده است. بله، سریال Hell on Wheels خاک و خل و کثافتی را نشان می دهد که مردم در آن زندگی می کردند، اما جهنمِ روی چرخ ها مربوط به عدم رعایت بهداشت در دوران پس از جنگ داخلی نیست، بلکه در مورد ساخت یک راه آهن در مناطق وسیعی از زمین های رام نشده است که هرگز به عنوان مسکن دائمی شناخته نشده بودند. چرا در مورد راه آهن بین قاره ای نمایشی بسازید، اگر قرار نیست این سرزمین را با زیبایی بومی اش که بی رحمانه تسخیر شده، ارائه دهید تا قطارهای طویل، زمخت، فس فس کنان بتوانند زمین و هوا را در هم بشکافند. راه آهن به دشتی پایان داد که هزاران هزار سال وجود داشته اما ساخت راه آهن به نفع عطش شخصیت اصلی برای انتقام و دسیسه های سرگرم کننده تنزل پیدا کرد. جای تعجب نیست که راه آهن از برنامه عقب مانده است، روسای اصلی کارگران دائماً برای یکی دو روز ناپدید می شوند تا جایی دیگر کشتار راه بیندازند.

Related posts

نقد و بررسی فیلم چینی Polar Rescue نجات قطبی

نقد و بررسی سریال کره ای Moving‏ متحرک

نقد و بررسی سریال Midsummer Night شب نیمه تابستان