معرفی فیلم Lumberjack the Monster
تاکاشی میکه بیش از صد فیلم را کارگردانی کرده است و ژانرهایی مانند ترسناک، هیجان انگیز و فیلم های کودکانه را با خلاقیتی جسورانه بررسی کرده است. او که به خاطر رد کردن مرزها شناخته می شود، دیدگاهی پر از سماجت و جسارت به ارمغان می آورد. فیلم جدید او، هیولای هیزم شکن، داستان وکیلی را دنبال می کند که به دنبال انتقام از مرد نقاب داری است که قصد کشتن او را داشته است. آکیرا نینومیا از حمله یک هیولای تبردار جان سالم به در می برد اما با یک راز تنها می ماند. همان طور که تعداد اجساد ایجاد شده توسط یک قاتل سریالی که مغز قربانیان را منهدم می کند افزایش می یابد، آکیرا با استفاده از هوش خود به شکار او می پیوندد. اما او راز تاریک خود را در دل پنهان کرده است. به زودی از یک آزمایش آزاردهنده دولتی بر روی کودکان مطلع می شویم که این موارد را با انتقام و عدالت به عنوان خطوطی مبهم، مرتبط می کند. این فیلم مهیج شما را با حدس زدن و گرفتار شدن در پیچ و خم هایش نگه می دارد و به آنچه که ما را به انسان تبدیل کرده، می پردازد. در حالی که داستان در جاهایی زیادی کشیده می شود، کازویا کامناشی در نقش آکیرا می درخشد. این فیلم با سبک خود، به بررسی اخلاقیاتی می پردازد که مدت ها پس از فریم های نهایی فیلم نیز بحث برانگیز هستند.
درآمدی بر داستان فیلم هیولای هیزم شکن
آکیرا نینومیا وکیلی است که در توکیو زندگی می کند و نسبت به دیگران اصلاً احساس همدردی ندارد. تنها هدف او این است که از هر طریقی به رتبه های بالای موسسه حقوقی معتبری که در آن کار می کند، صعود کند. اما هنگامی که یک مهاجم نقابدار یک شب با تبر به آکیرا حمله می کند و تقریباً جان او را می گیرد، آکیرا در مسیر برخورد با یک قاتل زنجیره ای حیله گر قرار می گیرد که در خیابان های شهر پرسه می زند. این هیزم شکن مرموز قربانیانی که تراشه ای در مغز آنها تعبیه شده را هدف قرار می دهد و ماده خاکستری آنها را در مراسمی آزاردهنده از بین می برد. رانکو توشیرو، کارآگاه گروه تجسس، مصمم است تا دستور کار قاتل و حملات اخیر را آشکار کند. تحقیقات او به یک پرونده حل نشده مربوط به بیش از 30 سال پیش منتهی می شود، زمانی که زنی به دلیل نگهداری کودکان ربوده شده در زیرزمین خود دستگیر شده بوده و برخی از آن کودکان تحت آزمایش های شوم قرار گرفته بودند. همانطور که آکیرا بهبود می یابد و به دنبال انتقام گرفتن بر اساس شرایط خودش است، شروع به جمع آوری سرنخ هایی می کند که او و سایر قربانیان را به این پرونده نگران کننده از گذشته مرتبط می کند. دوست بداخلاق او، سوگیتانیِ جراح، مشکوک است که تراشه آکیرا ممکن است انسانیت او را تغییر داده باشد. اکنون آکیرا که می خواهد آسیب را ترمیم کند و با سر به اعماق تیره پرونده ی این قاتل سریالی شیرجه بزند.
بررسی مضمون فیلم ژاپنی Lumberjack the Monster
چه چیزی از یک انسان، هیولا می سازد؟ این سوال پیچیده ای است که در هیولای هیزم شکن بررسی شده است. چندین شخصیت در دوران کودکی با تراشه های مغزی که بدون رضایت در آزمایش های وحشتناک کاشته شده بودند، همدلی اخلاقی خود را از دست داده اند و تک و تنها با منافع شخصی خود باقی مانده اند، موضوعی که سبب می شود، روی آوردن برخی از آنها به تاریکی شگفت آور باشد. با این حال، داستان پیش فرض ها را به چالش می کشد. آکیرا به عنوان یک هیولای بی رحم شروع می کند اما در مقوله ی انسانیت رشد می کند و برای اولین بار احساس گناه و عشق را تجربه می کند. تراشه آسیب دیده او نگاهی اجمالی از مردی را به ما می دهد که ممکن است، قبلاً بوده باشد. تاکشی همچنین پس از غیرفعال شدن تراشه اش به محافظی انتقام جو تبدیل می شود. هر دو مرد بذرهای نجابت را در میان خشونتی که بر آنها تحمیل شده به نمایش می گذارند و مخاطب را به پرسش وا می دارند.
کمی از کارگردان فیلم هیولای هیزم شکن بخوانید
تاکاشی میکه به خاطر فیلم های جسورانه و متفکری که مرزها را جابجا می کنند، شهرت پیدا کرده است و سبک او در فیلم هیولای هیزم شکن به طور کامل به نمایش گذاشته شده است. در حالی که روایت در جاهایی پیچیده می شود، غریزه کارگردانی درخشان تر میکه بینندگان را درگیر می کند. خشونت مدت هاست که بخشی از ابزار هنری میکه بوده است که برای ایجاد هیجانات روانی در خانه یا تفسیرهای اجتماعی استفاده می شود. در این فیلم به صورت گرافیکی از صحنه آغازین وحشتناک آن گرفته تا رویارویی در اوج فیلم، تمام این مضامین آشکار است. اما میکه اطمینان می دهد که این لحظات به جای بیهودگی ناراحت کننده، معنادار باشند و فیلم ماهیت انسان را در مقابل دستکاری مصنوعی و ذهن شویی برجسته می کنند.
بررسی شخصیت ها و بازیگران فیلم ژاپنی Lumberjack the Monster
کازویا کامناشی در نقش آکیرا نینومیا نقش آفرینی می کند. پشت چهره ی زیبای او ذهنی محاسبه گر و خالی از همدلی نهفته است. آکیرا مردی است که برای رسیدن به آنچه می خواهد دست از هیچ چیز نمی کشد. انسانیت او مدتهاست که در زیر جاه طلبی مدفون شده است. کامناشی عدم پشیمانی کامل آکیرا را حتی در ظریف ترین حرکاتش به تصویر می کشد. نانائو در نقش رانکو توشیرو به همان اندازه قانع کننده است. رانکوی باهوش و اصولگرا مصمم است که قاتل را به هر قیمتی دستگیر کند. اگرچه نانائو با کاغذبازی سردرگم می شود، اما اطمینان می دهد که ما اشتیاق آتشین رانکو برای متوقف کردن قاتل و اجرای عدالت را احساس می کنیم. اعصاب پولادین او با فاش شدن اسرار پرونده مورد آزمایش قرار می گیرند. شیدو ناکامورا به مظنون سابق یعنی کنجی ایواسه لایه های عمیقی اضافه می کند. در جایی که برخی ممکن است ایواسه را به عنوان یک فرد متحیر بازی کنند، ناکامورا او را با خستگی غمباری آغشته می کند، مردی که از اشتباهات گذشته زخمی شده و تلاش بیهوده ای برای اصلاح همه چیز دارد. ما بیش از آنکه به او مشکوک باشیم، با مصیبت او همدردی می کنیم.
