نقد و بررسی انیمه Migi to Dali میگی و دالی

سیر و پیدایش انیمه Migi to Dali

«میگی و دالی» یک سری مانگای ژاپنی نوشته زنده یاد نامی سانو (Nami Sano) است. این اثر از جولای 2017 تا نوامبر 2021 در مجله مانگای سینن انتربرین (EnterBrain) به نام هارتا (Harta) منتشر و در آخر در هفت جلد تانکوبون جمع آوری شده است. این مانگا آخرین اثر سانو پیش از فوت شدن وی از سرطان در سال 2023 بود. یک نسخه سریال انیمه تلوزیونی به ساخت گیک تویز (Geek Toys) و کامپتاون (CompTown) و کارگردانی منکیو (Mankyuu) از اکتبر تا دسامبر 2023 روی آنتن ای تی اکس (AT-X) و شبکه های دیگر رفت. آهنگ تیتراژ آغازین انیمه «یووماگا دوکی» (Yuumaga Doki) به اجرای سورارو (Soraru) و ریب (س) بوده و آهنگ تیتراژ پایانی آن سکایلاین (Skyline) را نالباریچ (Nulbarich) اجرا کرده است. سریال را کرانچی رول (Crunchyroll) مجوز کرده و پلاس مدیا نتورک ایژیا (Plus Media Network Asia) مجوز پخش آم در آسیای جنوب شرقی را تامین کرده است.

 

چکیده داستان انیمه Migi to Dali

پس از سال های زیادی که به بی فرزندی طی شد، زوج میان سال سونویاما (Sonoyama) بالاخره بچه ای را به فرزندی قبول کردند و این انتظار طولانی کاملا ارزشش را داشت، چراکه هیتوری (Hitori) تقریبا بی نقص به نظر می رسد. او مودب است، متواضع است، به طرز از ما بهترانی عالی است و به نظر می رسد که نه تنها از آرزو های پنهانی خانواده بسیار متشکرش خبر دارد بلکه حتی با آن ها هم نظر هم هست. اما او راز تاریکی را مخفی می کند. حقیقت این است که در آن روز سرنوشت ساز، یک نفر دیگر هم به خانه آن ها آمده. میگی و دالی دوقلو های همسانی هستند که توانایی های فیزیکی و روحی فوق العاده ای را دارا هستند. آن ها پدر و مادر جدیدشان را فریب می دهند تا اعتمادشان را جلب کنند و به دنبال نقشه های شرورانه خودشان برای پیدا کردن و انتقام از قاتل مادرشان بروند. داستانی پر از افشا های شوم…

 

دیدگاه مخاطب

کاربری که مانگا را نیز خوانده بود در دیدگاه خود از Migi to Dali می نویسد: «قبل از هر چیز بگذارید بگویم که در طول زمانی که به خواندن چیز های مختلف گذراندم پذیرفتم که بیشتر کار های ژانر هیجانی معمایی به سه دسته تقسیم می شوند. یکی از حالات این است که نویسنده آنقدر روی این متمرکز است که خوانندگان را غافلگیر کنند که فقط به خاطر غیر قابل پیش بینی کردن ماجرا چند چیز غیر منطقی محض می اندازد وسط کار. حالت دیگر این است که پاسخ نسبتا واضح است و بخشی از مخاطبان قرار است به خاطر بیش از حد منطقی بودن داستان آن را نقد کنند. حالت دیگر هم این است که نویسنده سعی می کند با دنبال کردن یک سیر نسبتا منطقی و در عین حال اضافه کردن یک عالمه چیز های اغراق شده بهترین نسخه هر دو حالت را به کار خود اضافه کند. از این جهت به این نتیجه رسیدم که هیجانی های معمایی بیشتر راجع به مسیر هستند و نه مقصد.

دست کم برای من. و حالا که این را می دانم همچنان خیلی این ژانر را دوست دارم که خود بسیار گویاست. در ضمن برای اطمینان باید بگویم که میگی و دالی در دسته سوم قرار می گیرد. چیز دیگری که می خواهم شفاف سازی اش کنم این است که میگی و دالی تنها یک کار معمایی نیست بلکه قطعا هیجانی است. بیشتر اوقات فضا شدیدا پر تنش است و من مدام نگران شخصیت ها بودم. در هر صورت عناصر این داستان برای من به خوبی کار کردند و در تمام طولش بسیار توجهم جلب بود و کل داستان را در مدت بسیار کوتاهی تمام کردم. میگی و دالی چیز های زیادی است، و تمام این چیز ها مختص خودش هستند. اما باب سلیقه همه هم نیست. در واقع این از آن سریال هایی است که تا ندانم کسی با ژانر به خصوصش ارتباط خوبی برقرار می کند به آن ها پیشنهاد نمی کنم. چیز های بسیار زیادی راجع به این داستان عجیب هستند.

برای من همه چیز طوری دست به دست هم داد که میگی و دالی را در نظرم به یک الماس کمیاب تبدیل کرد».*دارای اسپویلر: «وقتی که خانم و آقای سونویاما هویت واقعی هیتوری را فهمیدند نتوانستم جلوی اشکم را بگیرم. این کار بسیار ماهرانه شخصیت ها را رشد داد و بخش هایی که باز مانده بودند را بست. در طول انیمه دید خوب و واضحی از این که نویسنده می خواست با داستان و درون مایه نقص علیه بی نقصی کجا برود داشتیم. در ابتدا میگی و دالی در نقشه انتقام خود علیه چیزی که فکر می کردند یک قتل مستقیم و کامل بوده است به طرز بی نقصی هماهنگی کامل داشتند. آن ها نسبت به پدر و مادری که آن ها را به فرزندی قبول کرده بودند نیات سرد داشتند، سعی کردند به قصد استفاده روابط دوستی برقرار کنند و انتقام جلوی چشم آن ها را گرفته بود. فکر می کنم جنبه عجیب بودن انیمه راهی فوق العاده برای نشان دادن این است که این ایده بی نقصی زورکی چقدر چندش است و به آدم حس نحسی می دهد.

سیر داستان خواسته های میگی و دالی را تغییر داد و فاش کرد که دوقلو ها به یک اندازه یکسان تشنه انتقام نیستند، داستان رابطه آن ها را بر هم زد و آن ها را مجبور کرد که به دیگران تکیه کنند. در نهایت آن دو با تفاوت هایشان صلح کردند، پدر و مادر بی نظیرشان حتی پیش از این که آن ها حقیقت را بیان کنند آن ها را پذیرفتند، و دوستی های واقعی پرورش دادند و دستان به خون آلوده نشد. از طرف دیگر، ریکو (Reiko) نماد پس زدن کامل هر چیز غیر کامل و نقیص است. وقتی در یک فلش بک (Flashback) بی نقصی او مورد چالش قرار می گیرد، او به جای آن که در مسیری نقیص خود را رشد دهد تصمیم می گیرد که در حرص وسواسگونه خود اصرار بورزد، او پسر متری (Metry) را دزدید و حتی برای حسابرسی به نقص های خانواده اش شیوه شست و شوی مغزی داشت. رومی پارک (Romi Park) بسیار عالی این شخصیت را صداگذاری کرد. گوش دادن به جنونش لذت بخش بود! صحنه آخر که روح میچچان (Micchan) یک یادبود برای نامی سانو نوشت حرکت قشنگی بود. روحش آرام باد. در کل، Migi to Dali انیمه ای عالی بود و شاید این فصل انیمه مورد علاقه ام بوده باشد. غم انگیز است که خیلی از مردم سراغش نرفتند».

Related posts

نقد و بررسی سریال Midsummer Night شب نیمه تابستان

نقد و بررسی فیلم Lumberjack the Monster هیولای هیزم شکن

نقد و بررسی انیمه Kenka Dokugaku ضربه ویروسی