فیلم های علمی تخیلی
ژانر علمی تخیلی یکی از محبوب ترین ژانرهای مردم زمین است: برای مثال، جنگ ستارگان را در نظر بگیرید. یکی از محبوب ترین فرنچایزهای سینما که برای چندین دهه در اوج محبوبیت بوده است. البته جورج لوکاس یکی از از فیلمسازان رویایی است که آثاری پاک نشدنی در تاریخ ژانر علمی تخیلی باقی گذاشته است. استیون اسپیلبرگ، استنلی کوبریک و ریدلی اسکات و تعدادی دیگر از کارگردانان، فوق العاده با استعداد هستند که به ذهنشان چیزهای عجیبی خطور می کند. اما همه آنها تا حدودی زیر سایه فیلم متروپولیس از فریتز لانگ از نزدیک به صد سال پیش ریشه و پا گرفته اند. با این حال، در آن دوره از سینمای صامت، درک اکسپرسیونیسم آلمانی همیشه برای مخاطب مدرن چندان آسان نیست و این سوال مطرح می شود که چه چیزی یک فیلم را کامل می کند و در مقابل چه چیزی آن را به سادگی درخشان می کند. اگر بی نقص بودن به این معنی باشد که یک فیلم به طور معقول نتواند بهتر از این ساخته شود و تماشای آن در حال حاضر به همان اندازه عالی باشد که در زمان اکران اولیه عالی بوده، پس چند فیلمی که در این مقاله از انیمه لیست به عنوان کامل ترین فیلم های علمی تخیلی می آیند، واقعاً شایسته صفت بی نقص بودن و کامل بودن هستند.
- فیلم 2001: A Space Odyssey
از کجای فیلم یک اودیسه فضایی: 2001 برایتان بگوییم؟ این فیلم شاهکار، سفری مبهم در زمان و مکان را شرح می دهد با سکانس طلوع انسان آغاز می شود که دیالوگی ندارد، البته در آن سکانس همه شخصیت ها، اجداد فقید ما، میمون های ماقبل تاریخ هستند و همان سکانس به عنوان یک فیلم کوتاه خودش را نشان می دهد. این فیلم در صحنه ای معروف به اوج خود می رسد که منشاء آگاهی انسان و نوآوری های تکنولوژیکی را با سلاح و جنگ به هم پیوند می دهد.
- فیلم Hard to Be a God
فرضیه فیلم روسی خدا بودن سخت است بسیار ساده است: گروهی از دانشمندان به سیاره ای سفر می کنند که تقریباً مشابه زمین است. این سیاره در دوران تاریکی گیر کرده است و آنها قرار است در حال مطالعه آن باشند تا انتقال آن به رنسانس را تماشا کنند، اما رنسانس هرگز نمی آید و به نظر نمی رسد به این زودی ها نزدیک شود. آنچه در پی می آید، انتظاری بی رحمانه، آهسته و تنبیه کننده برای برخاستن بشریت از فلاکت همیشگی اش است.
یکی از بهترین فیلم های دنباله تمام دوران، فیلم امپراتوری ضربه می زند، فیلم پنجم از جنگ ستارگان، این داستان بزرگ را وارد قلمروی تاریک تر و مهلک تر کرد. لوک برای تمرین با یودا به کاشییک می رود در حالی که هان و لیا از امپراتوری فرار می کنند. هر دو داستان به یک اندازه قانع کننده هستند و به طور قانع کننده ای رشد شخصیت ها را نشان می دهند. لوک هنوز بی تابی می کند، در حالی که هان و لیا حتی وقتی عاشق هم می شوند، هنوز با هم اختلاف دارند. لاندو کالریسیان (بیلی دی ویلیامز) نیز در این فیلم هست که خودش یک سری درگیری دارد.
- فیلم Star Wars
طرفداران می توانند در مورد سه گانه پیش درآمد و سه گانه دنباله از فرانچایز جنگ ستارگان هرچه می خواهند بحث کنند، اما اولین فیلم جنگ ستارگان که در نهایت اپیزود چهارم: امیدی جدید نام گرفت، از ابتدا تا انتها فریبنده است. جالب تر این است که مدتی طول می کشد تا بینندگان حتی خود لوک اسکای واکر را ببینند، زیرا روایت ابتدایی از درویدهای CP3O و R2D2 پیروی می کند. این ماجراجویی علمی تخیلی به نویسندگی و کارگردانی جورج لوکاس به تعریفِ یک فیلم پرفروش کمک کرد و یکی از بهترین فیلم ها در دهه 1970 شد.
این دنباله که هفت سال پس از نسخه اولیه خود ساخته شد، رویکردش را از ترسناکِ هیجان انگیز با مقداری عاشقانه به اکشنی پرفروش تغییر داد. داستان هنوز تاریک است و حتی با نگاهی به جنگ آینده که شخصیت های ما می خواهند از آن جلوگیری کنند، شروع می شود. سارا کانر (لیندا همیلتون) به شدت خشن، حیله گر و مستقل شده است: اساساً برخلاف شخصیت اصلی خودش. یک تغییر شخصیت عالی دیگر نیز پیش آمده: آرنولد شوارتزنگر در حال حاضر نقش یک ترمیناتور خوب را بازی می کند که از آینده برای دفاع از جان کانر (ادوارد فورلونگ) فرستاده شده است.
- فیلم A Clockwork Orange
فیلم پرتقال کوکی از استنلی کوبریک اقتباسی تاریک و در عین حال تا حد زیادی دقیق از رمان آنتونی برگس در سال 1962 است. در زمانی (در آینده) در لندن الکس دلارج رئیس یک گروه دوستانه بزهکار است. گروه دوستان که الکس آن ها را بروبچز می نامد شامل پیت (مایکل تارن)، جرجی (جیمز مارکوس) و دیم (وارن کلارک) می شود. یک شب بعد از نوشیدن میلک پلاس بدنبال انجام یکی از آن «خشونت های افراطی» می روند؛ ابتدا پیرمردی ولگرد را کتک می زنند و بعد با گروه بزهکار رقیب که بیلی بوی آن ها را رهبری می کند کتک کاری می کنند و پس از آن کار به جاهای باریک می کشد.
- فیلم WALL-E
پیکسار چندین فیلم رویایی ساخته است و WALL-E ممکن است بهترین آنها باشد. بخش اول دوران صامت را در بر می گیرد و داستان را تا حد زیادی از طریق اکشن و صحنه هایش معرفی می کند. WALL-E، روباتی که کارش تبدیل زباله ها به مکعب و چیدن آن ها در برج هایی به بلندی آسمان خراش ها است، آنقدر شخصیت دارد که خود حرکات او همه چیزهایی را که مخاطبان باید بدانند آشکار می کند. هنگامی که او با ایو، روبات بسیار پیشرفته تری آشنا می شود، این فیلم علمی تخیلی جذاب درباره آلودگی نیز تبدیل به یک فیلم عاشقانه می شود.
- فیلم Close Encounters of the Third Kind
برخورد نزدیک از نوع سوم اولین (و مسلما بهترین) فیلم استیون اسپیلبرگ است که زندگی فرازمینی را به تصویر می کشد. اسپیلبرگ تازه از موفقیت عظیم فیلم آرواره ها، دوباره از ریچارد دریفوس برای ایفای نقش روی نیری استفاده می کند، که به طور قابل درک وسواس زیادی نسبت به چندین سفینه فضایی که درست از کنار او در میانه راه پرواز می کنند، پیدا می کند. تمام صحنه هایی که در آن اشیاء معمولی می ارزند، از میمون های اسباب بازی گرفته تا صندوق های پستی، امروز هم مانند سال 1977 مو به تن آدم سیخ می کنند.
