ما چندین سال بعدتر از جایی هستیم که سریال تلویزیونی با عروسی زیبا و شاد ویورلی و نیکول هات (کاترین برل) به پایان رسید. هات از زندگی زناشویی در خانه ارپ لذت می برد در حالی که نیکول کلانتر پورگاتوری است. وینونا و داک هالیدی (تیم روزون) وقت خود را در سرگردانی در کشور صرف انجام کارهای بیشتر غیرقانونی و پس انداز پول برای یافتن مکانی امن برای دخترشان کرده اند تا با آنها زندگی کند. این چهار نفر با هم دیدار گرمی دارند. شخصیت شیطانی در این فیلم به شکل مینا (کارن ناکس) ظاهر می شود که وینونا او را در نوجوانی می شناخته و در یک خانه گروهی زندگی می کردند. مینا 20 سال گذشته را در جهنم (جهنم واقعی) گذرانده و از این بابت عصبانی است. او فکر می کند که وینونا چیزهایی دارد که او برای فرار از موقعیتش نیاز دارد.
چندین سال از آن زمان می گذرد، اما شخصیت ها با خوشحالی غیرقابل وصفی به نقش خود بازگشته اند، جوری که فکر می کنید تازه به خانه آمدند و مستقیماً از تنور نان تازه گرفتند. البته باید دعوا وجود داشته باشد، جایی که قهرمانان ما با سگ های جهنمی مبارزه می کنند. داک و وینونا بالای یک واگن راه آهن می ایستند و تیراندازی می کنند در حالی که آدم های بد را گرفتار می کنند. ویورلی و نیکول در تفنگ بازی کمک می کنند و بعداً رندی ندلی (گرگ لاوسون) ظاهر می شود که از کامیون خود به عنوان یک سلاح کشنده استفاده می کند. این فیلم به نویسندگی امیلی آندراس و کارگردانی پائولو بارزمن ساخته شده است. امیلی آندراس دیالوگ های برجسته ای می نویسد که پر از کنایه های جنسی است. او مغز و نابغه خلاق پشت این سریال است. او چیزی اکشن، خنده دار و پر از عشق نوشته است. او موضوعات و ایده هایی را از مجموعه تلویزیونی این اثر برای تداوم کار ارائه کرده است. اگر هرگز سریال تلویزیونی را ندیده اید، ممکن است برخی از جوک ها را از دست بدهید، اما همچنان از آن لذت خواهید برد.