بازرس فیا لوسی، بازگشتی ناخوشایند به زادگاهش دارد، جایی که او مجبور می شود بار عمده اعمال نفرت انگیز پدر مرحومش را تحمل کند و با سرنوشت غم انگیز خانواده اش روبرو شود. در بحبوحه ناراحتی های شخصی خود، او همچنین وظیفه دارد تا در مورد ناپدید شدن ساکن محلی رویزین هارلی تحقیق کند. پرونده رویزین خاطرات شهر را از کلوئی ویلان، پرستار بچه از دست رفته فیا برانگیخته و آنها از او می خواهند که به دنبال پاسخ و عدالت برای هر دو زن باشد.
در حالی که طرفداران سریال های جنایی بریتانیایی از نحوه بازی ماهرانه دوان با این خونسردی قدردانی می کنند، اما این دو شخصیت نمی توانند بیشتر از این متفاوت باشند. در حالی که شیوه جدایی ناپذیر لیزی ریشه در حفظ خود دارد، فیا به دلیل آسیب ذهنی حل نشده، جور دیگری رفتار می کند. این آسیب تکه تکه در خلال فلاش بک هایی آشکار می شود که تصویری از گذشته او می سازد و به بیننده کمک می کند تا بفهمد چرا درد این رویدادهای تاریخی در سطح قرار می گیرند و باعث می شود او از ارتباط با دیگران پرهیز کند. این باعث می شود لحظاتی که فیا با بازی دوان می تواند اجازه دهد نقاب از بین برود و آسیب پذیری واقعی را نشان دهد، بیشتر برجسته شود و به شخصیت او عمق و جذابیت بدهد. با این حال، خود سریال بلک شور همان جذابیت شخصیت اصلی خود را ندارد. این سریال با مضامین جذاب پشیمانی، از دست دادن و توبه، سوال پشت سوال مطرح می کند. با این حال سرعت نمایش حفظ نشده است. هنگامی که تنظیمات اولیه از مسیر خارج می شود، روایت از قسمتی به قسمت دیگر بسیار کند می شود و پرونده ها بدون تنش زیاد پیش می روند.