سرهنگ پاتریک کویین به فرماندهی اضطراری پایگاهUSAG در شهر خیالی استروپسدورف هلند منصوب می شود. این سرهنگ ارتش بد دهن، پس از یک فحاشی به ژنرال خود، با تبعید به یک پایگاه هلندی بدون هدف نظامی مجازات می شود. او سعی می کند با کمک دخترش که فرمانده موقت آنجاست، نظم را برقرار کند. پس از یک فحاشی، سرهنگ پاتریک کویین به فرماندهی یک پایگاه نظامی در هلند که کم اهمیت ترین پایگاه ارتش در جهان است منصوب می شود، پایگاهی که هیچ هدف یا سلاح استراتژیکی ندارد، اما دارای امکانات رفاهی است. کوین سعی می کند نظم و انضباط را به پادگان بازگرداند، اما باید با رهبر سابق پایگاه، دختر جدا شده اش مگی، کار کند.
دنیس لیری نقش یک سرهنگ ارتش ایالات متحده را بازی می کند که در یک دوربین در حال تحقیر ژنرال خود دیده و دستگیر می شود و با ماموریت فرماندهی به یک پایگاه خدماتی در شهر خیالی استروپسدورف هلند، جایی که فرمانده موقت دختر اوست، تبعید می شود. از همان دقیقه اول در استروپسدورف آشکار است که جایی است که تا حدودی ضعیف اداره می شود و سرهنگ تندرو که لیری نقش آن را بازی می کند، کمتر سرگرم شده است و ناراحتی خود را پنهان نمی کند. او با دیدن یک سرباز مو بلند روی دوچرخه، با عصبانیت اظهار می کند که به نظر می رسد «انگار عیسی را غرق شده در رودخانه ای یافته اند». او در طول جشنواره لاله ها در شهر محلی سخنرانی می کند و می گوید تنها شهرت هلند این است که «مواد مخدر را قانونی کرده و آنه فرانک را مورد ضرب و شتم قرار داده است». لیری همیشه عصبانی بوده است و این نمایش به او فرصتی دیگر می دهد تا نشان دهد در چه چیزی بهترین است. بعد از گذشت این همه سال، ما هنوز از آلبوم کمدی او بدون درمان سرطان نقل قول می کنیم و مشتاقانه منتظریم ببینیم او در این سریال چه می کند.