چن ژینگ، استاد جوان خانواده چن در شهر دونگ یانگ است. هر دو والدین او درگذشتند. او می توانست با رسیدن به سن قانونی جانشین سرپرست خانواده شود، اما توسط سرپرست جاه طلب و موقت چن شنگ، برای تصاحب جایگاه او، توطئه چینی شد.
چه کسی فکر می کرد که چن ژینگ از این فاجعه جان سالم به در ببرد؟ به طور اتفاقی مهارت برتر گمشده "هنر خدای ستاره باستانی" را به دست آورد و برخی از حرکات آن را یاد بگیرد و قویتر بازگردد؟ علاوه بر آن بتواند چهره زشت چن شنگ را افشا کند و او را زندانی کند. این موضوع فعلا کنار گذاشته شد.
چن ژینگ با احتیاط و برای ارتقاء سریع "هنر خدای ستاره باستانی" را مطالعه کرد تا جانوران ستارهای مورد نیاز این تکنیک را جمعآوری کند. در این مدت او به دلیل یک جانور ستارهای، مو چینگلان، دختر ارباب قصر کاخ ژوان یانگ را نجات داد و با توصیه او، با تحمل انواع سختیها وارد کاخ آنها شد. با این حال، به محض شروع، او دائماً با جیان فیکونگ، پسر معاون رهبر فرقه، درگیری دارد...