طبق افسانه های سرزمین جواهر، جووِل پِت ها با عشق و مراقبت ملکه شان، جووِلینا، به دنیا آمده بودند. اما شهاب سنگ عجیبی به توپ آینه ای میخورد و آن را به میلیون ها قطعه می شکند و این قطعه ها که سنگ های دکو نامیده میشدند، در تمام سرزمین پخش میشوند. در زمان حال، روبی صاحب مغازه ی کیرا کیرا که یک خرگوش جووِل پِتی احمق بود، علاقه ی زیادی به تزئینات درخشان داشت و عاشق جمع آوری اشیاء درخشان و براق بود. وقتی اون و بقیه درباره ی داستان توپ آینه ای و سنگ های دکو شنیدند، تصمیم گرفتند که آن تکه ها را پیدا کنند. در راهشان به ۵ فرد مرموز برمی خورند که خود را کیرادکو ۵ مینامیدند که هدف آنها نیز جمع آوردی سنگ های دکو بود. جووِل پتی ها با آن ها دوست شدند، مخصوصا با یکی از اعضایشان به نام پینک اویامیا. و حالا آن ها باید تمام قطعه سنگ های دکو رو جمع کنند تا جلوی غلبه ی تاریکی ابدی را بر انسان ها بگیرند.