کائورو هر روز به بندر میره تا ببینه کنشین برگشته یا نه بعد از یه مدت اون شروع میکنه به مرور کردن زندگیش با کنشین و همه ی چیزهایی که اتفاق افتادن
پس از پایان بخش اصلی داستان، شاهد زندگی کنشین و کاورو هستیم که متاسفانه برای این زوج متاهل به خوبی پایان نمییابد. ازدواج آنها فاجعه بار است زیرا کنشین به دلیل افسردگی نمیتواند کاورو را به عنوان معشوق خود بپذیرد و او را به پوسته ای خالی از احساسات تبدیل میکند و او را مجبور میکند تا پسرشان را به تنهایی بزرگ کند. زیرا کنشین تصمیم میگیرد دوباره در سراسر ژاپن سرگردان شود و زن و بچه اش را تنها بگذارد.
او این کار را میکند زیرا نمیتواند جنایات خود را به عنوان یک قاتل بی رحم ببخشد که در نهایت اشتباهی بزرگ است. کنشین بیماری دارد که میتوان آن را با جذام مقایسه کرد و قبل از اینکه به خط آخر زندگی برسد، مشخص است که روزهای او بسیار محدود اند. با گذشت زمان، این امر منجر میشود تا پسرشان کنجی از پدرش متنفر شود و رنجهای کاورو را افزایش میدهد.
کنجی در نهایت خود را از خانواده هیمورا جدا میکند و به همراه هیکو سئیجورو در طبیعت نزدیک کیوتو زندگی میکند. این OVA با یک پایان بسیار غم انگیز به پایان میرسد؛ اما به نظر میرسد در پایان زندگی پُر معنایی را با همسرش چیزورو، خواهد داشت.
انیمیشن و صداگذاری در سطحی بسیار خوب قرار دارند که به شدت داستان غمانگیز این OVA را تقویت میکنند. به طور کلی شخصیتپردازیها بسیار خوب انجام شدهاند. دو شخصیت مورد علاقه طرفداران سانو و سایتو هستند. سانو دوستی شگفت انگیز است و این موضوع را به خوبی در این داستان نشان میدهد. سایتو سرانجام دست از گرفتن گلوی کنشین برداشت. مونولوگ او نشان داد که چقدر به ایدهی پایان دادن به مبارزه در یک روز و تصمیم گیری نهایی در مورد برتری خود پایبند بود. زمانی که او گفت کنشین دیگر باتوسای نیست و تصمیم او را پذیرفت، واضح بود که چقدر برایش دردناک بود و چقدر برای این پذیرش مجبور به فداکاری شد.