هاروکا تاکایاما و یو سونودا که از دوران راهنمایی بهترین دوستان هم بودهاند، با هم برای ورود به دبیرستان میساتو وست برنامه ریزی کردهاند. با وجود اینکه در یک کلاس قرار میگیرند، یک شوخی بیرحمانه از سرنوشت باعث میشود آنها در دو انتهای مخالف کلاس بنشینند! اما اوضاع بدتر هم می شود زمانی که مدرسه آنها در سه سال آینده تعطیل خواهد شد و آنها آخرین گروه دانشآموزان سال اولی هستند.
هاروكا با وجود این زنجیرهی اتفاقات بد، مصمم است با یو بماند و تلاش میکند تا خاطرات فوقالعادهای با او بسازد. رفتار خونسرد یو به سرعت توجه همکلاسیهای دخترشان را جلب میکند، و حسادت هاروكا را برمیانگیزد. یو با درک احساس نا امنی رو به رشد دوستش، در نهایت با او در یک کلاس خالی، بوسه ای عمیق و محبت آمیز رد و بدل میکند. این عمل، پیوند آنها را به عنوان دوستان خاص تقویت میکند و به تدریج جنبه دیگری از دوستی منحصر به فرد آنها را آشکار میکند، در عین حال باعث ایجاد درگیریهای جدیدی نیز میشود.
این سریال یک انیمهی اسلایس آف لایف کاملاً متفاوت و بروز است. بین هر قسمت تداوم وجود دارد و تغییرات در شخصیتها و روابط آنها، چه جزئی و چه عمده، به همراه گذر زمان قابل لمس است. این انیمه مجموعهای از شخصیتهای چندوجهی و روابطی را که آنها با هم دارند، نه تنها عاشقانه بلکه همچنین پیوند بین دوستان و خواهران را به ما نشان میدهد.
نحوهی پرداختن به شخصیتها در این انیمه جالب و دوست داشتنی است. این انیمه از استفاده دیالوگ های سنگین و منولوگ درونی برای شخصیتپردازی، جلوگیری میکند. در عوض، شخصیتها با اتفاقات هر قسمت به طور ظریفی تغییر میکنند و فضایی برای دیده شدن از طرف مخاطب باقی میگذارند و همچنین حس طبیعی بودن را القا میکنند. همانطور که میتسوکی میگوید، یو اغلب با احساسات واقعیاش صادق نیست. چیزی که ما آن را از طریق اعمالش به جای کلمات میبینیم.
مثلاً زمانی که سونودا با هاروكا تماس می گیرد؛ حالش را میپرسد و به سرعت گوشی را قطع میکند، انگار که فقط یک چک روتین انجام میدهد. اما این واقعیت که او بعد از نیمه شب بیدار بوده و بدون اینکه حرف مهمی داشته باشد با هاروكا تماس گرفته، هیجانی را که پنهان میکند نشان میدهد.
او به هر حال زندگی خود را به عنوان یک دانشآموز دبیرستانی آغاز میکند. یکی دیگر از بهترین موضوعات این انیمه، نحوهی برخورد آن با صحنههای غم انگیز است. در این انیمه به موقعیتهای ساختگی تکیه نمیشود و هیچ مشکل معمولی را بیش از حد بزرگ نمیکند. موقعیتهای پرتنش به سرعت حل میشوند و شخصیتها از تشدید مشکل اجتناب میکنند. این شیوهی نمایش مسائل دراماتیک، بسیار طبیعیتر به نظر میرسد.