داستان جنگ مقدسی برگرفته از اسطورههای باستانی، جایی که الهه آتنا و هادس در طول 200 سال بارها برای دفاع از زمین با یکدیگر جنگیدهاند. داستان در قرن هجدهم اروپا، 243 سال قبل از «قصر طلایی» اصلی رخ میدهد. سه کودک کوچک به نامهای تنما، آلون و ساشا دوران کودکی بسیار شاد و مشترکی داشته اند.
تنما که فردی تهاجمی اما درستکار است، برای تبدیل شدن به یک شوالیه به پناهگاه منتقل میشود. در آنجا با ساشا که خواهر آلون است، مجدداً دیدار میکند و متوجه میشود که او تجسم الهه آتنا است. آلون که مهربان، آرام و عاشق نقاشی است، برای بدن پادشاه دشمن هادس انتخاب شده است. تنما در نهایت به شوالیه پگاسوس تبدیل میشود و در نبردی شدید با بهترین دوست خود آلون درگیر میشود.
بدیهی است که در مقایسه با سری اصلی، لوست کانواس مستقیم به آخرین آرک داستان میپردازد. این بخش نه تنها یک پیشدرآمد است، بلکه یک گسترش بسیار عالی برای سری اصلی است. برخی موارد در آخرین آرکهای هادس OAV برای سری اصلی نیاز به توضیح بیشتر داشتند و لوست کانواس برخی جنبههای خاص را گسترش میدهد. از بیرون، تنما بسیار شبیه سییا است، اما ویژگیها و خصوصیات منحصر به فرد خود را دارد.
در سری اصلی، سِییا بیشتر به عنوان یک رهبر به تصویر کشیده شده است و این بیشتر یک مفهوم تیمی است. با این حال تنما یک گرگ تنها نیست، اما کمکهایی هم دارد. هر دو جنگجو هستند، اما آن را به این شیوهها بیان میکنند.
این فصل از سریال با سرعت نسبتاً یکنواختی پیش میرود و این موضوع که روی شخصیتهای خاصی در قسمتهای خاص تمرکز میکند، به جذابیت داستان اضافه کرده است. برخی از شوالیههای طلایی قسمتهای اصلی خود را دارند و شما میتوانید در مورد آنها اطلاعات کسب کنید. اگرچه آنها فقط حضور کوتاهی خواهند داشت، اما سهم قابل توجهی در پیشرفت داستان دارند.