هر چند دهه یکبار، «وایلد هانت» (گروهی از شوالیهها) بیدار میشوند و در زمین پرسه میزنند، حضور آنها باعث پژمردهشدن گیاهان قدیمی میشود تا به گیاهان جدید اجازه دهد جای آنها را بگیرند. متأسفانه هنگامی که یک صاعقه به بنای سنگی که «وایلد هانت» در آن خواب بوده برخورد میکند، قطعهای که حاوی راهنمای گروه است جدا میشود. در نتیجه هنگامی که «وایلد هانت» یک بار دیگر برمی خیزد، اعضای آن نمیتوانند نظم خود را حفظ کنند و در عوض بیهدف در جنگلها سرگردان میشوند و مرگ را به دنبال خود میکشند. در تلاشی برای رفع این مشکل، «اسپریگان» به «الیاس آینزورث» وظیفه میدهد که اسب راهنمای گمشده را به اربابش بازگرداند. در همین حال «گابریل»، یک پسر جوان مبتلا به آسم که مشتاق ماجراجویی است، صخره خردشده را کشف میکند و در نهایت شوالیه را احضار میکند...
داستان جالب و در عین حال فشرده است. حتی با وجود اینکه فقط یک ساعت طول میکشد، اما به دلیل اتفاقات زیاد و فضاسازی محشر، به نظر میرسد که داستان خیلی بیشتر از زمانی که در اختیار دارد محتوا ارائه میدهد. درست مانند انیمه اصلی، همهچیز به طور کامل توضیح داده نشده است که منجر به ایجاد فضایی مرموز و رازآلود میشود که هیجان قصه را بالاتر میبرد. همچنین یک جهانسازی غنی با مفاهیم جدیدی از جهان درحال معرفی است. شخصیتها با جزئیات و بسیار واقع گرایانه نوشته شدهاند و با اینکه «چیس» و «الیاس» به عنوان شخصیتهای اصلی خودنمایی میکنند، اما در این یک انسان به نام «گابریل» نیز به داستان اضافه شده و نقش محوری خود را ایفا میکند. شخصیت و رابطه او با والدینش بسیار واقعگرایانه است و به لطف صداپیشگیهای دقیق، باعث میشود که بینندگان راحتتر از حالت عادی در دنیای قصهی این انیمه غرق شوند. ما تماشای این اثر را به افرادی پیشنهاد میکنیم که از تماشای انیمههای فانتزی با جهانسازی غنی و ظریف لذت میبرند.