اتمام پخش
داستان در شهری به نام ارتاریا اتفاق میوفته لیسستر می کرفت یک مهندسه که توی گیلد اوئاسیس عضوه. یه روز با دوستاش برای تماشای شهاب باران میرن روی سقف یه کلیسای کوچک ناگهان یکی از شهاب سنگا برخورد میکنه به برج کلیسا که شخصیت اصلی داستان ما یک در پیدا میکنه که داخلش یه دختر خوابیده , دختره از خواب بیدار میشه و وقتی پسررو میبینه میگه تو باید پدر من باشی و این ملاقات جریانات انیمه رو رقم میزنه ..