شی هائو یک نابغه موهبت داده شده از سوی بهشت است که در دنیای بی همتایی که قبیله ها برای بدست آوردن قدرت بایکدیگر می جنگند در فقر به دنیا آمده است، هرچند قبیلهاش گذشته مرموزی دارند اما تمام تلاش خود را برای تبدیل شدن او به فرد نابغه ای که در تقدیرش است می کنند، ماجراهایی که با جنگیدن با هیولاها و افراطی های پلید و کشمکش بر سر قدرت با قبیله های دیگر دارد باعث می شود تا او سر از سرزمین های ناشناخته در آورد، تا تبدیل به شخصیتی شود که حقیقتا می تواند دنیا را تکان دهد.
داستان به طور کلی در میان دونگهواهای معمولی است اما اندکی هم منحصر به فرد است؛ در اینکه یک داستان انتقام/جستجوی خانواده است، رمزگشایی این که چه اتفاقی افتاده است، اجراکنندگان چه کسانی هستند و چه اتفاقی خواهد افتاد، پس از انتقام گرفتن یا نجات خانواده، به طور مداوم پنهان نمیماند. در اوایل این اثر شخصیت اصلی توضیح داده میشود تا 'مسیر' خود را برای باقی مانده سری تعیین کند. این موضوع این امکان را برای داشتن نظر شخصی/سرمایهگذاری در احساساتش نسبت به آن از زودهنگام ارائه داده بود در حالی که به همراهی معصومیت دوران کودکی میبینیم. ایده رشد قدرت معمولی به بیشترین دونگوها های تربیتهای موجودی و ارواح انیمه بسیار به طور مشابهی به زمینهٔ زندگی روحی (دولو دالو) پیچیده میشود.
تعداد قسمت را در بخش طراحی باید مطرح کرد چرا که به ویژه در مورد دونگهوا ها، مهم است. تعداد زیادی دونگهوا ها انیمیشن و نبرد فانتزی دارند اما بسیاری از آنها به تعادل این با تعداد قسمت بسیار کوتاه نیز میپردازند، این یک مورد خوشبختانه اینطور نیست. نبردها بسیار خوب پیاده شدهاند، این است که فیلتر سیاه/سفید فلش + فیلتر خون قرمز گاهی اوقات در ضربات یا حرکات خاص برای افزودن جلبکاری نقطهای روی صحنه اجرا میشود و همراه با چند منظرهٔ بینظیر است. ولی در کل از نظر هنری این سری راضی کننده است.
طراحی صدا خوب است، ولی در همین حد و نه بیشتر؛ صداهای شخصیتها به نسبت منحصر به فرد بودند و به شخصیت میخوردند، اثرات نبرد به مقایسه با دونگهوا ها خوب عمل میکند، در واقع در هیچ جای خاص برای صدا بسیار برجسته نمیشود، اما در با این حال، کمبود زیادی هم ندارد. اگر جایی برای بهبود وجود داشته باشد، موسیقی و زمان بندی/مدت موسیقی است. تیتراژ های آغازین و پایانی لذت بخش بوده اما موسیقی استفاده شده برای جلبکاری هیجانی یا عمق اضافی جزو نقاط قوت این دونگهوا نیست.
شخصیتها همگی نسبتاً منحصر به فرد هستند، و تنها استثنای این موضوع، برادر شخصیت اصلی است، یک فرد بسیار خستهکننده، ولی با این حال در تغییر و دگرگونیهای لازم نقش بسزایی دارد. زنان در این سری به طور معمول کارآگاهانه هستند، انتظارات برآورده شده و شخصیت پردازی هم به قابل قبول است؛ شخصیت پردازی شخصیت اصلی هم خوب بوده ولی در کل چیزی نیست که بتوان از آن لذت تمام را برد. به این صورت که قابل پیشبینی پردازش مییابند. بدترین و ضعیف ترین بخش این دونگوا هم شخصیت های منفی و شرور آن هستند که به اصطلاح، آبکیاند.