در گرگ و میش عصر انسان ها، بشریت به بقا ادامه می دهد و در مقابل آرامی آباد شدن مجدد طبیعت مقاومت می کند. برای آلقا هاتسوئنو و کافه اش، چیزی تغییر نکرده است. مناظر و مشاهدات آشنا، آرامش تسکین بخشی را القا می کنند که احساس لذت بخشی را به آلفا می دهند. یک روز اما، برنامه آب و هوای رادیو گزارش یک طوفان در حال نزدیک شدن را می دهد که آرامش موجود را تهدید می کند. بعد از پناه گرفتن در ایستگاه گاز اجیسان و برگشتن به کافه اش، آلفا از دیدن کافه مورد علاقه اش که توسط طوفان ویران شده ، بسیار ناراحت می شود. او که تصمیم به بازگرداندن کافه اش به شکوه سابق خود گرفته، مصمم می شود که کارهای دیگری را برای به دست آوردن پول لازم برای تعمیرات پیدا کند. سفری به ناشناخته ها فرصتی برای جست و جو در باقیمانده تمدن است و آلفا این شانس را برای گسترده کردن بینش خود درباره جهان خارج به دست می آورد[ نوشته شده توسط مال ریرایت].