یوریکا پرنده ای است که در مناطق مختلف جغرافیایی قاره آمریکا پرواز می کند. در پروازهای خود نیز در زمان سفر می کند. این فیلم به بررسی مردمان بومی قاره آمریکا و چگونگی سکونت آنها در محیط های خاص خود در طول قرن ها می پردازد. یوریکا به سه بخش مجزا تقسیم می شود و حتی اگر برخی از بازیگران در بیش از یک بخش ظاهر شوند، دیگر همان شخصیت قبلی نیستند. بخش اول کوتاه ترین بخش است و به عنوان یک وسترن عمل می کند که حتی اگر لمسی از سرجیو لئونه داشته باشد، متعلق به مکتبی قدیمی است، همانطور که در نسبت قدیمی بودن و فیلم برداری سیاه و سفید آن تأیید می کند. در اینجا ویگو مورتنسن را در نقش مردی می یابیم که به شهری می رسد و در آنجا زنی فرمانده با بازی کیارا ماسترویانی را می یابد که خود را ال کورونل معرفی می کند. او مسلح می آید اما اینکه دقیقاً به دنبال چه کسی است و چرا، فقط در نهایت داستان مشخص می شود.
با پایان این فیلم بسیاری از بینندگان کمی احساس غم و ناامیدی خواهند کرد. این که من خودم چنین واکنشی را داشتم به طور متناقض تا حدودی به این دلیل است که در بیش از نیمی از طول آن نه تنها برای تصاویر، بلکه برای حس سینمایی آشکار در کار آلونسو، او را تحسین می کردم. حتی بیشتر احساس می کردم که تا زمانی که سرعت فیلم خیلی کند شد و معنای کار خیلی غیرقابل درک شد، کارِ کارگردانی بسیار با استعداد را تماشا می کنم که تسلط کامل بر فیلم خود دارد. علاوه بر این، روشی که او از طریق آن بخش ها را به هم پیوند می دهد، به خودی خود فوق العاده است، اگرچه بهتر است هنگام مشاهده فیلم کشف شود. وقتی با فیلمی به چشمگیری یوریکا مواجه می شوید و هنگامی که متوجه می شوید راه خود را گم می کند، بیش از حد ناامید کننده می شود؛ تا اواسط فیلم این فیلم را شاهکار می دانید اما بعد از مدتی، شاید این فیلم از معیار های شما دور شود.