سرجیو صاحب یک کارخانه است، اما خود را غرق در قرض و بدهی می بیند و هیچ راهی برای خروج از این وضعیت دشوار ندارد. دشمنان او به رهبری هوگو برنرِ نزول خوار و با نفوذ، به سرجیو نزدیک می شوند و بی رحمانه نه تنها تجارت او، بلکه امنیت همسر و فرزندانش را تهدید می کنند. هنگامی که یک بمب گذاری عجیب در شهر رخ می دهد، سرجیو فرصتی را برای نجات خانواده خود با جعل کردن مرگش پیدا می کند. سرجیو که ترجیح می دهد ناپدید شود تا از خشونت طلبکاران خود بگریزد، در آن سوی مرز در پاراگوئه مخفی می شود. او در آنجا، که تحت نامی جعلی زندگی می کند. اما پس از سال ها زندگی انفرادی، او متوجه می شود که دیگر نمی تواند جدا از خانواده اش زندگی کند. بازگشت او نشان می دهد که چگونه زندگی خانواده اش به طرز غیرمنتظره ای تغییر کرده است. با آشکار شدن حقایق درهم شکسته، سرجیو باید با عواقب کامل فداکاری ای که برای محافظت از خانواده اش انجام داده، روبرو شود.
وقتی دنیای مالی سرجیو شروع به فروپاشی می کند، داستان فیلم سرعت می گیرد و وحشت رو به افزایش سرجیو را بازتاب می کند. کمی بعد از اوایل فیلم گذر زمان در فیلم آهسته می شود چرا که او زندگی قدیمی خود را رها کرده و مخاطب را در سرگردانی رها می کند. ما آشفتگی سرجیو را از طریق اجرای بازیگر کاربلدش تجربه می کنیم، اما کارگردان از طریق داستان سرایی بی نظیر خود این مسئله را تکمیل می کند. تصاویر انعکاسی در اوایل فیلم به هیاهوی درونی سرجیو اشاره می کنند و همانطور که او در بلاتکلیفی فرو می رود، قاب بندی فیلم اغلب او را در میان قفس ها یا ازدحام جمعیت قرار می دهد و از نظر فیزیکی شرایط سخت او را نشان می دهد. این لمس های متفکرانه ناگفته های باقی مانده را عمیق تر می کند. باید دید که یک مرد برای محافظت از خانواده خود چه تلاشی باید انجام دهد؟ وقتی مشکلات مالی پیش می آید، ممکن است تا کجا سقوط کند؟