این فیلم داستان خانواده ای را روایت می کند که در شرایط عجیبی دور هم جمع شده اند. الن برستین، هنرپیشه کهنه کار، نقش مادری را ایفا می کند که در مرکز همه چیز قرار دارد، که به طور غیرقابل توضیحی روی کاناپه ای در یک فروشگاه مبلمان محلی لم داده است و از تکان خوردن خودداری می کند. سه فرزند جدا شده او با بازی ایوان مک گرگور، ریس ایفانس و لارا فلین بویل فراخوانده می شوند تا تلاش کنند و او را متقاعد کنند که از جایش بلند شود. داستان بین صحنه های دراماتیک خانواده در مواجهه با حقایق دردناک و چرخش های سورئال تر روایت می چرخد. این رویکرد چالش هایی را ایجاد می کند، زیرا ایجاد تعادل در این لحن های مختلف دشوار می شود و در برخی مواقع، علیه ایجاد یک داستان منسجم عمل می کند.
در ساختار غیرمعمول فیلم مضامین عمیق تری از شکستگی در روابط خانوادگی و آسیب های بین نسلی وجود دارد که می تواند از دوران کودکی آشفته ناشی شود. برستین مادری را به تصویر می کشد که هرگز فرزندان خود را نخواسته و هیچ تلاشی برای پنهان کردن رنجش خود از آنها نمی کند. این موضوع تأثیرات ماندگاری دارد که ما شاهد آن هستیم، مانند شخصیت مک گرگور که در تلاش برای برآورده کردن انتظارات مادرش و همسر و فرزندانش است. در حالی که فیلم با بازی بازیگرانش به عنوان یک نقطه قوت، قوی باقی می ماند و حتی به ناکارآمدترین رابطه ها هم تفاوت می دهد، اما در نهایت تلاش می کند مضامین و روایت خود را به شکلی کاملاً رضایت بخش کنار هم نگه دارد. در قلب اولین فیلم به کارگردانی نیکلاس لارسون، یعنی فیلم مادر کاناپه، دو اجرای قدرتمند از الن برستین و ایوان مک گرگور کهنه کار ارائه می شود. آن ها به شخصیت های پیچیده در مرکز داستان عجیب و در عین حال تکان دهنده فیلم جان می بخشند.