کارآگاهی را می بینیم که نیاز مبرمی به پول دارد. او پول خود را سرمایه گذاری کرده و شاید وام گیرنده با آن فرار کند. جونزیک، یک مقام دولتی، به دلیل اینکه قبوض و اقساط زیادی برای پرداخت دارد، دچار جنون می شود. همسرش کم کم شروع به فروش وسایل خود کرده است، مانند ویولن سلی که دخترشان می نوازد. وقتی این مرد را می بینید که از همه درخواست وام می کند، زنگی در ذهن شما به صدا در می آید که نشان می دهد ممکن است این دو چیز (پول باج و فوریت او برای گرفتن پول) به هم مرتبط باشند. همه چیز به موقع سر جای خودش قرار می گیرد و می بینیم که جونزیک در حال سرقت پول از خانه همان شخصی است که گوش های قربانی را بریده است. این موضوع باعث می شود که یک سری اتفاقات رخ دهد زیرا شخصی که مسئول اعطای پول در ازای قتل و شکنجه است، پیشنهادهای بیشتری ارائه می دهد. با هر کاری که انجام می دهد، قیمت را افزایش می دهد. برای اینکه این کار را به یک شیرین کاری تبلیغاتی تبدیل کند و مردم را باور کنند که او در مورد پول دادن دروغ نگفته است، یک نمایش بزرگ ترتیب داده است. مردم به پلیس گوش نمی کنند، بنابراین پولی را که پس از باز شدن پهپاد متصل به بالون روی زمین افتاده جمع آوری می کنند. همه اینها باعث می شود که مخاطب به بازی ای که سازمان دهنده جرم بازی می کند فکر کند و باید دید که آیا پلیس می تواند او را متوقف کند.
سریال کره ای رولت با چرخش گردونه شروع می شود، اما به جای اعداد، دستگاه شامل سه قسمت است. اولین مورد، اسامی افرادی است که باید هدف قرار گیرند، پول جایزه و آسیبی که باید وارد شود. قربانی نشان داده شده در صحنه های آغازین، جایزه ای بالغ بر یک میلیارد وون داشته است و برای این کار، دشمن باید گوش او را ببرد. این صحنه های استادانه در به تصویر کشیدن راهی که یک فرد می تواند طی کند تا ثروتمند شود، موفق است.