اتمام پخش
روزی روزگاری دختر کوچولویی بود که به شدت میخواست یک شاهدخت درست مثل توی کتاب مصورش باشه. یک بچه ی دیگه آرزوی بچگانه او را مسخره کرد، اما او هیچوقت باورهاش رو از دست نداد. یک روز، سر و کله یک پسر که درست مثل شاهزاده ها به نظر میرسید پیدا شد و از او پرسید که میخواهد یک شاهدخت شود یا نه. او افسون دختر جادویی را به او داد تا آرزویش را براورده کند.