این نمایش، سفر پرتلاطم آلیس انگلرت در نقش جکس را به تصویر می کشد، عکاس ۲۷ ساله ای که مصمم است جزئیات مربوط به خودکشی بهترین دوستش، کل (میا آرتمیس) را کشف کند. این درام کاملاً طبیعت گرایانه است، با یک رئالیسم ملموس، چیزی که معمولاً در یک تک ژانر دیده نمی شود. این سریال اصلاً به سادگی یک سریال کارآگاهی هم نیست، اما یک راز در دل آن وجود دارد: جکس معتقد است که یک شخص مرموز، که در تلفن کِل با نام «پیام ندهید» ذخیره شده است، ممکن است نقشی در مرگ او داشته باشد. تماس های بی پاسخ، پیام های حذف شده و دو مورد دیگر نیز در گوشی قربانی وجود دارند: عناوینِ «این هرگز نباید اتفاق می افتاد» و «هیچ وقت قصد صدمه زدن به تو را نداشتم».
این نمایش به سرعت جکس را به عنوان یک عکاس خلاق و با استعداد اما مشکل دار معرفی می کند. او از آن دسته شخصیت هایی است که تمایل داریم آن ها را شخصیت پیچیده بنامیم. او پر سر و صدا است و عذرخواهی نمی کند. او هم دوست دارد و هم متنفر است. او اشتباه می کند؛ او مانند یک فرد غرق شده به نظر می آید. از نظر تئوری، باید از همان ابتدا از سریال معمایی به کارگردانی بانی مویر با بازی های پیچیده، شخصیت های چند بعدی و رویکردهایی برای موضوعات چالش برانگیز مانند خشونت علیه زنان لذت ببریم. اما سرعت پیشروی این مجموعه کمی کند است، با حال و هوایی که برخی از محورهای دراماتیک کلیدی را از بین می برد. فیلمنامه کلمن از پرداختن به موارد اساسی اجتناب می کند، که البته لزوما چیز بدی نیست، اما حرکت دایره ای و حلقه ای را ایجاد می کند که گاهی عمق را از درام داستان می کاهد و تاثیر آن را کاهش می دهد و برای نمایشی که مسیری بسیار پر پیچ و خم را برای فاش کردن سرنخ هایش طی می کند، عجیب به نظر می رسد که ببینیم یک عنصر اصلی در نهایت به صراحت، از طریق چشم انداز ثبت شده ی واقعیِ رویداد آشکار شده است.