زندگی داریوس، کنجی، یاز، سامی، بن و بروکلین پس از گذشت 6 سال از وقایع جزیره نوبلار به طرز چشمگیری تغییر کرده است. جایی که زمانی نوجوانانی بودند که در مبارزه برای بقا در برابر دایناسورهای گرسنه قرار می گرفتند، اکنون به بزرگسالان جوانی تبدیل شده اند که در دنیایی که دایناسورها در آن گسترده هستند، روابط، مشاغل و آسیب های روحی را دنبال می کنند. داریوس بیش از همه تلاش می کند و در قبال مرگ تکان دهنده بروکلین، که گروه را از هم می پاشد، احساس مسئولیت می کند. کابوس های آن شب هنوز او را تعقیب می کنند و او سعی می کند از طریق شکار خطرناک دینو به همراه اداره حیات وحش ماقبل تاریخ جبران مافات کند. اما وقتی دوست قدیمی بن ظاهر می شود و اصرار می کند که مرگ او تصادفی نبوده است، داریوس باید زخم های قدیمی را دوباره بگشاید تا حقیقتی ناراحت کننده را بیاموزد. برای بقیه نیز، ادامه کار دشوار است.
دایناسورها که دیگر محدود به یک جزیره منزوی نیستند، اکنون در کنار انسانیت در این مناظر زندگی می کنند. برای بازماندگان جوان نوبلار، این عصر نئوژوراسیک تهدیدهای جدیدی را فراتر از بقا ایجاد می کند. آنها پس از تحمل تجربیات دلخراش خود، از دوران کودکی برای همیشه تغییر کرده اند. با این حال، بلوغ عوارضی نیز به همراه داشته، زیرا آسیب های گذشته و شک های ماندگار، ارتباطات جدید را تهدید می کند. در پی این فاجعه، زخمهای قدیمی باز شده، در حالی که امنیت مفروض ناپدید شده است. هر گونه وعده ایمنی از بین رفته زیرا احساسات متلاطم با تهدیدهای بزرگ در هر نوبت برخورد می کنند. یک بار دیگر، آنها خود را در یک تعقیب بی امان هدف می یابند، اما دشمنان اکنون از دید آشکار پنهان شده اند و مسابقه برای کشف تهدیدات پنهان، دوستان سابق را در معرض خطری بی امان قرار داده است. با هر کشف، تاریکی عمیقتر می شود زیرا فریب و خطر برای همه ی آنها وجود دارد.